ایلان نمونهی بارز یک کودک کنجکاو و با انرژی بود. او مسایل را خیلی زود یاد میگرفت و مِی، مثل همهی مادرها، پسرش را نابغه و باهوش قلمداد میکرد. او تعریف میکند: “ایلان زودتر از بچههای دیگر مسایل را میفهمید.” مساله اینجا بود که گاهی بنظر میآمد ماسک در دنیای دیگریست. وقتی آن نگاه بخصوص و جدی در چشماناش بود، دیگران با او حرف میزدند اما انگار نه انگار. چندین بار این موضوع پیش آمد تا جایی که والدین ایلان و دکترها گمان کردند که او ناشنواست. مِی میگوید: “گاهی او اصلا صدای شما را نمیشنید.”دکترها آزمایشهایی روی ایلان انجام دادند و تصمیم گرفتند غده آدنوئید او را بردارند؛ این کار در کودکان باعث بهبود شنوایی میشود. مِی اضافه کرد: “البته این کار هیچ تاثیری نداشت.” این حالت ماسک بیشتر به حالت ذهنی او مربوط بود تا سیستم شنواییاش. مِی گفت: “او هنوز هم این کار را میکند. اما من او را بهحال خودش میگذارم؛ چون میدانم که در حال طراحی یک موشک جدید یا همچون چیزیست.”
در ادامه با FocusIt همراه باشید.
ادامه مطلب ...
“فکر میکنی زده به سرم؟”
این سوالی بود که «ایلان ماسک» اواخر یک جلسهی طولانی شام در رستوران غذای دریایی فوقالعادهای واقع در «دره سیلیکون» پرسید. من زودتر به رستوران رسیدم و برای خودم نوشیدنی سفارش دادم و میدانستم ایلان (مثل همیشه) دیر میرسد. یک ربع بعد سروکلهی ماسک پیدا شد. کفشهای چرم طبیعی، شلوار جین خوش فرم از یک طراح معروف و پیراهن چارخانه پوشیده بود. قد ماسک حدود ۱ متر و ۸۰ بود؛ اما کسانی که او را میشناسند معتقدند که بلندتر از این بهنظر میآید. او چهارشانه، قوی و لاغر اندام است. ممکن است تصور کنید که ایلان از ظاهرش بهعنوان نقطهی قوت استفاده میکند و وقتی وارد هر اتاقی میشود، مثل یک مرد آلفا با جذبه و خرامان راه میرود. اما برعکس؛ او کاملا کمرو است. موقع راه رفتن سرش را کمی پایین انداخته بود و وقتی به میز رسید خیلی سریع دست داد، سلام کرد و نشست. تازه از آنجا چند دقیقهای وقت برد تا یخ ماسک آب بشود و راحت بهنظر برسد...
در ادامه با FocusIt همراه باشید.
ادامه مطلب ...